اکنون و در میانه این دو سوی داشتههای گردشگری و تعداد کم گردشگران ایران، این پرسش بنیادین پیش میآید که چرا چنین است و ایران نتوانسته به جایگاه شایسته خود در مواهب گردشگری دست یابد. از نگرگاه «کارکردگرایانه»، کارشناسان به برخی از چالشها و موانع فراروی عدم توسعه صنعت گردشگری ایران پرداختهاند؛ که درست و قابل تامل و پذیرش است که مهمترین آن، وجود بروکراسی طولانی و چندلایه برای بهرهمندی جوامع تحت پوشش این وزارتخانه و بهویژه پیشِ روی سرمایهگذاران است. در همین راستا طی پژوهشی که از سوی چند تن از استادان و پژوهشگران دانشگاه تهران صورت گرفته، 22 مسئله عمده صنعت گردشگری ایران در چهار دسته مسائل دولتی، مسائل بخش خصوصی، مسائل سطح ملی، و مسائل سطح جهانی واکاوی شده است. اما واقعیت این است که چنین مشکلات و چالشهایی بیش از همه، کارکردی و ملموس و اداری است و بیشتر بررسی مشکلات گردشگری ایران نیز از همین نگرگاه بوده.
اما از نگرگاه «نظری»، چالش مهم و بزرگ گردشگری ایران این است که ایران چنانکه درخور است نتوانسته، با بهرهگیری از قابلیتهای دنیای امروز، زبان و ادبیاتسازی و فراتر از آن «نظریهسازی» کرده و گروههای مرجعِ داخلی و خارجی را اقناع کند. به عبارت دیگر، هژمونی را نخست در تعداد بیشتر گردشگر ورودی به کشور ندانیم، بلکه چه کار بایستی میکردیم و یا کنیم که گردشگران داخلی و خارجی با زبان و ادبیات و نگاه ما را ببینند؟
برای پاسخ به این پرسشهای فراروی گردشگری ایران، نخست بایستی به مبانی نظری آن توجه داشته و در آنها تدقیق کنیم. که از آن جمله میتوان به «جهانشمولی» گردشگری ایران اشاره کرد. ایران از دیرباز یکی از جوامع تمدنساز و فرهنگی بوده است. بنابراین همهی پدیدهها و انواع فرهنگی ایرانیان چه پیش و پس از ورود اسلام به ایران، ذاتی فرهنگ آن است. از این رو، وقتی میگوییم فرهنگ، همهی ویژگیها و اجزای آن مانند ایدئولوژیپذیری- انسانگرایی(انسان کامل)- مدینه فاضله- کاپیتالیسم(سود مشروع)- و... را درنظر داریم؛ هرچند برخی از چنین ویژگیهایی را در شمار ادبیات جهانی با معانی خاصی بدانیم. در حالیکه یکی از الزامات نگرگاهی نظری همین است که ما را وامیدارد دستکم واژگان و اصطلاحات موجود را بومیسازی کنیم. پس، مهمترین چالش اساسی گردشگری ایران، عدم توجه به نظریهپردازی است. یعنی نتوانستهایم عرضهای نظری داشتهباشیم تا بتوانیم برداشتی عملی کنیم.
برای نمونه، در بیانِ انسانگرایی گردشگری ایران، میتوان استدلال کرد که تمدن و فرهنگ ایرانی همواره در جستوجو انسان کامل و راه یافتن به ایده و آرمان متعالی بوده است. این موضوع، از مشخصات فرهنگ ایرانی در همهی ادوار بودهاست. اصالت انسان نه در تعریف اگزیستانسیالیستی، که موعودگرایی و انسان جهانی فارغ از رنگ و نژاد و بوم. و چون این ویژگی طبیعتا مورد پذیرش و اقبال جهانیان است و از دیگر سو، در مواریث فرهنگی و صنایعدستی و هنرهای سنتی ایرانی بسیار نمایان است، همین ویژگی میتواند دستآویز نظریهپردازی و در ادامه، عملیاتی کردن آن شود. به عبارت دیگر، دیگر معرفیِ صرفِ جاذبههای گردشگری کشش برای جذب و جلب گردشگران حتی داخلی را ندارد؛ بلکه دیگر این رویکردها و جهان نظریاند که جاذبهها را به گردشگران معرفی میکنند.
با درنظرداشت چنین مفروضاتی، به این پرسش پاسخ میدهیم که آیا مصداق و مصادیقی برای نظریهپردازی داریم؟ صدالبته آری. مهمترین آن در جهان اسلام برند «حلال» است. این برند در گردشگری بیش از همه برآمده از یک پشتوانه نظری و آکادمیک و پژوهشی است آنگاه یک «اقدام» در حوزه گردشگری. و اینگونه است که گردشگران خارجی در کشورهای اسلامی، گردشگری را از منظر متولیان اسلامی گردشگری میبینند؛ آنها دریافته و پذیرفتهاند که همه و یا بخش قابل ملاحظه نمودهای فرهنگی از جمله گردشگری در کشورهای اسلامی با دین و مذهب عجین است. بنابراین در کشورهای اسلامی و به تبعِ آن در ایران، امرِ گردشگری عجین با دین است. هرچند در همین نظریه گردشگری حلال هم میتوان آن را برای ایران، بومیسازی کرده و تعریف و دیدگاه خود را حاکم بر آن کرد.
بهر روی با احترام به تمامی زحماتی که مسئولین و متولیان گردشگری کشور به دوش کشیده و میکشند، یک بار دیگر تاکید میشود که کشور ایران بیش از همه، نیاز به گردشگری ایرانی دارد تا گردشگری ایران.
*کارشناس گردشگری و مدیر کاخ موزه گرگان، استان گلستان
انتهای پیام/